نفس کم آوردم...

تگها : ،
ارسال شده در ۲۳:۵۹ توسط Unknown
اون موقعی که لبت رو لبهاشه...
اون موقعی که دستت تو موهاشه...
اون موقعی که ضربان قلبش رو رو سینَت احساس می کنی...
اون موقع همه اتاق ساکتند...همه تماشا می کنند...تنها صدا صدای نفسهاشه...
صدای نفسهایی که بوی دوست داشتن می دهد...بوی عشق...

هیچ بازخوردی "نفس کم آوردم..."

ارسال یک نظر