طعم شیرین یه آغوش...

تگها :
ارسال شده در ۲۳:۵۹ توسط Unknown
دوست داشتم تولدم به جای امروز یه روزی بود که شاید بارون میومد...
از چند روز قبلش منتظر بارون باشم،بعد روز تولدم باهاش قرار بذارم...پیاده زیر ابرا راه بریم...برام یه شاخه گل رز سفید بخره...بگیرم دستم...دستم رو تو دستش حلقه کنم،تو اون هوا راه بریم و هی به آسمون نگاه کنم که اولین قطره بارون بخوره تو صورتم...نا سلامتی تولدمه!

هیچ بازخوردی "طعم شیرین یه آغوش..."

ارسال یک نظر